کد مطلب:252981 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:280

ذکر امام زاده های عظام از بنی هاشم و از طالبیین که در سر من رآی مدفونند
فی كتاب «مقاتل الطالبین» قال ابوالفرج:

«فحبس المتوكل لعنها لله سیدنا أبوعبدالله، محمد، بن صالح، بن عبدالله، بن موسی، بن عبدالله، بن حسن، بن حسن، بن علی، بن أبی طالب علیهم السلام، و كان محمد بن صالح من فتیان آل ابی طالب و فتاكهم، و شجعناهم، و ظرفائهم، و شعرائهم، كان خرج بسویقه و جمع الناس للخروج، و حج بالناس أبوالساج، فخافه عمه علی نفسه و ولده و أهله فضمن لأبی الساج تسلیمه، و توثق له بالأیمان و الأمان، و جآء عمه الیه و خرج الی ابی النساج فقیده و حمله الی سر من رآی مع جماعة من اهله، فلم یزل محبوسا بها ثلاث سنین ثم اطلق و أقام بها، و هو الذی یقول فی الحبس:



طرب الفؤاد و عاده أحزانه

و تشعبث شعباته أشجانه



و البؤس فان لا یدوم كما مضی

عصر النعیم و زال عنه لبانه



روی أن محمد بن صالح مر بقبر بنی المتوكل فرای الجواری یلطمن عنده، فانشد لنفسه. ایضا:



رایت بسامرا صبیحة جمعته

عیونا تروق الناظرین فتورها



تزور العظام البالیات لدی الذی

تجاوز عن تلك العظام غفورها



فلو لا قضاء الله أن یعمر الذی

الی أن ینادی یوم ینفخ صورها



لقلت عساها أن تعیش و أنها

تنتشر من حرا عیون تزورها



أسیلات مجری الدمع اما تهلك

شئون الأماتی ثم شبح مطیرها



فویل كابو أم الجمان نفیضه

علی نحرها أنفاسها و زفیرها



فیا رحمة ما قد رحمت بواكیا

ثقالا بواكیها لطاف حضورها



و فی «المقاتل»: قال حدثنی أحمد بن جعفر البرمكی، قال حدثنا المبرد، قال:

لم یزل محمد بن صالح محبوسا حتی سمع شعرا فی قوله:



و بدی له من بعد ما اندمل الهوی

برق تالق موهنا لمعانه



فاستحسن المتوكل اللحن و الشعر و سئل عن قائله، فأخبر عنه، و كلم فی امره و احسن الجماعة رفده بالذكر الجمیل، فأمر باطلاقه، و أن یكون عنده حتی یقیم الكفلآء بنفسه، و أن یكون مقامه بسر من رآی و لا یخرج الی الحجاز، فاطلقه الفتح، و تكفل بامره و خفف عنه فی أمر الكفاله فلم یزل فی سر من رآی حتی مات.



[ صفحه 839]



و دیگر: أبوالحسن، علی، بن ابراهیم، بن علی، بن حمزة، بن عبیدالله الأعرج، ابن الحسین الأصغر، ابن الأمام زین العابدین علیهم السلام.

و فی «المقاتل» قتل بسر من رآی علی باب جعفر بن المعتمد و لا یدرون من قتله.

و در «مجالس المؤمنین» گوید: در سامره در دست معتصم مقتول گردید و در آنجا مقتول گشت.

و امام زاده زید بن موسی الكاظم علیه السلام: كه معروف به زید النار بود، در «مجالس المؤمنین» گوید: زید در مدینه خروج كرد، و خانه های بنی عباس را آتش زد و جمعی از آل عباس در دست زید كشته شد، او را بنابراین زید النار گفتند، بعد از كشته شدند ابوالسرایا زید مخفی شد، و حسن بن سهل كه امیرالأمراء مأمون بود زید را گرفت خواست بكشد منع كردند، حبس نمود و آخر بن نزد مأمون بردند و مأمون را به حضرت رضا علیه السلام بخشید، حضرت او را موعظه و ملامت فرمود تا ندامت حاصل آورد.

بعضی گویند بعد از شهادت حضرت رضا علیه السلام به مرو رفت و در آنجا وفات یافت، و جمعی قبر آن جناب را در نیشابور دانند، اما اكثر اهل تاریخ نوشته اند زید در زمان متوكل در سر من رآی وفات كرد قبرش در آنجا است.

در «صحاح» گوید: «فان عقب زید النار ابن موسی علیه السلام من محمدا و موسی و الحسین، و لهم اعقاب كثیرة بالبصرة و الغری و مرو و الكوفة و المغرب».

و اما صدوق رحمه الله گوید: كه در بصره خروج كرد، و آتش در خانه های بنی عباس زد، و هر كجا می رسید می گفت النار النار. و نسل او از حسن و حسین محدث و جعفر و موسی اصم، است و از اعقاب زیدند سادات بنو مكار كه در نجف باشند و سادات بنو صعب، و زید چون خروج كرد او را به اشاره ی مأمون گرفتند به خراسان فرستادند، پس مأمون زید را به نزد امام رضا فرستاد و گفت اگر به جهت خاطر تو نبود او را به قتل می رساندم، حضرت رضا علیه السلام به زید فرمود تو را مغرور كرده است اقوال اهل كوفه كه گفتند چون فاطمه ی زهرا علیهاالسلام واجب العصمة بود خداوند ذریه اش را به آتش نمی سوزاند، مراد از ذریه حسن و حسین اند، آیا می خواهی خدا را معصیت نمائی و به بهشت روی، پدرم موسی برای اطاعت خدا به بهشت رفت، تو آیا در نزد خدا از موسی علیه السلام عزیزتر و گرامی تری، پس تقرب به خداوند از اطاعت است نه از معصیت، بدگمانی است كرده ای!

زید عرض كرد: من برادر شما و پسر پدر شما آیا نیستم؟



[ صفحه 840]



فرمود: برادر منی مادامی كه اطاعت خداوند را بنمائی، مگر نخوانده ای قرآن را كه حضرت نوح هنگامی كه دید پسرش غرق شده به حق تعالی عرض كرد:

(رب ان ابنی من أهلی و أن وعدك الحق و أنت أحكم الحاكمین) [1] .

یعنی پروردگارا وعده فرمودی كه نجات بدهی مرا و اهل مرا، و به درستی كه پسر من از اهل من است و غرق شده، و وعده ی تو هم راست است، و خودت حاكم این وعده باشی كه حاكم حكم رانانی.

خداوند در جواب نوح فرمود:

(انه لیس من أهلك انه عمل غیر صالح) [2] .

پس باری تعالی پسر نوح را به واسطه ی معصیت كردن از اهل بیت نوح خارج كرد.

ابراهیم بن محمد گوید: شنیدم می فرمود حضرت رضا علیه السلام به زید كه كسی دوست دارد عاصی را خود او عاصی است، و كسی كه دوست دارد نیكوكار را خود او نیكوكار است، و كسی كه یاری كند ظالم را خود او ظالم است، به درستی كه نیست بین حق تعالی و میان أحدی قرابت، و نمی رسد ولایت او احدی را مگر به طاعت، و هر آینه رسول خدا به پسران عبدالمطلب فرمود: «ایتونی بأعمالكم لا بانسابكم و أحسابكم».

و خدای تعالی در كتاب خود می فرماید: (فاذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتسائلون فمن ثقلت موازینه فأولئك هم المفلحون فمن خفت موازینه فاولئك الذین خسروا أنفسهم فی جهنم خالدون). [3] .

بعضی گویند: كه زید منادم [4] منتصر خلیفه عباسی بود، و زبانش گرفتگی داشت، و مذهبش زیدی بود، و در بغداد در نهر كرخایا وارد شد، و در زمان ابوالسرایا حكومت كرد، بعد از قتل ابوالسرایا طالبیین فرار كردند به كوفه و بغداد رفتند، و زید مخفی بود تا آنكه هارون زید را حبس نمود تا ظهور ابراهیم بن مهدی، پس اهل بغداد زید را از حبس بیرون آوردند و او را فرستادند به نزد مأمون، بعد از چندی رفت بسر من رآی و در زمان متوكل وفات یافت، و در همان جای مدفون گردید.

صاحب «عمدة الطالب» گوید: زید بن امام موسی مشهور به زیدالنار است و او خروج كرد



[ صفحه 841]



در اهواز، و با جمعیتی رفت به بصره، و غلبه كرد بر بصره، و خراب كرد خانه های بنی عباس را و آتش زد در خانه های آنها، و حسن بن سهل از جانب مأمون مأمور شد به گرفتن او، و محاربه كردند و زید را بگرفت و فرستاد به سوی مأمون، و مأمون او را به امام رضا بخشید، و حضرت رضا سوگند یاد كرد كه با زید تكلم نمی كنم، و مأمون زید را مسموم كرد و او وفات نمود.

ابونصر بخاری گوید: زید را عقب منقرض شد، و هر كس بگوید من از اعقاب او هستم كذاب است.

ابن طباطبا و شیخ عمری و غیر اینها گویند، كه زید را اعقاب و اولاد هست، و او را چهار پسر بوده: حسن، و حسین محدث، و جعفر، و موسی.

در كتاب «مجدی» گوید: كه زید بن امام موسی ملقب به زید النار كه سه پسر بود جعفر، و موسی، و حسین، و اعقاب آنها باقی است.

و القاسم بن عبدالله بن الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام: و امه ام ولد، و فی «مقاتل الطالبین»:

كان عمر بن الفرج الرجحی حمله الی سر من رای، فأمر بلبس السواد فامتنع، فلم یزالوا به حتی لبس شیئا یشبه السواد فرضی منه بذلك، و كان القاسم رجلا فاضلا، و كان اعتل فیما أخبرنی أحمد بن سعید عن یحی بن الحسن عن درب مولاه زینب بنت عبدالله بن الحسین قالت: اعتل مولای القاسم بن عبدالله فوجه الیه بطبیب یسئل عن خبره، وجه الیه السلطان فجس یده، فحین وضع الطبیب یده علیها یبست من غیر علة، و جعل و جعها یزید علیه حتی قتله، قال سمعت اهله یقولون انه جس الموضع الطبیب بسم.

قال ابوالفرج: و ممن تواری فمات فی حال تواریه فی تلك الأیام.

و محمد ابن امام علی الهادی بن تقی الجواد بن ابوالحسن الرضا علیهم السلام: امام زاده محمد به حسب سن از حسن عسكری بزرگتر بود، و جمعی به وی گمان امامت داشتند، اما در حیات پدر خود وفات یافت، و حسن عسكری علیه السلام در موت برادرش بسیار جزع كرد، و پای برهنه با جنازه ی او رفته و گریبان درید، و والد ماجدش او را تسلی داد و فرمود:

یا بنی قد بدء الله فی شأنك

یعنی ظاهر شد بدای الهی و تقدیر حتمی در تو به موت برادرت، چنان كه در مردن اسماعیل بن امام جعفر صادق علیه السلام ظاهر شد نسبت به موسی كاظم، و قبر سید محمد مذكور



[ صفحه 842]



واقع است در وسط سامره و بغداد، معروف و مشهور است نزدیك به شط، در محل عبور خلق از سفینه واقع است و اعراب نهایت اعتقاد به زیارت او دارند، و از قسم دروغ در مزار آن جناب احتراز، «انه یزار و یتبرك».

و عبدالله بن الحسین بن عبدالله بن اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب علیهم السلام:

ایضا فی كتاب «مقاتل» قال:

«امتنع من لبس السواد، و حرمه لما طولب بلبسه، فحبس بسر من رای حتی مات فی حبسه، و قال انه قتل فی أیام المعتصم».

و محمد بن الحسین بن محمد بن عبدالرحمن بن أبی القاسم بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام:

ایضا فی كتاب المذكور قال: حمله عبدالله بن عزیز عامل طاهر و حمل معه علی بن موسی بن اسماعیل بن موسی الكاظم علیه السلام: فحبسا جمیعا حتی ماتا فی الحبس.

و محمد بن جعفر بن الحسن بن جعفر بن الحسن المثنی بن الأمام الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام:

و فی «المقاتل»: كان خلیفة الحسین الحرون، فخرج بعده بالكوفة، فكتب الیه ابن طاهر بتولیة الكوفة و خدعه بذلك، فلما تمكن بها أخذه خلیفة أبی الساج فحمله الی سر من رای، فحبس بها حتی مات، و كان معه فی وقت خروجه رجل من ولد محمد بن الحنفیة لم یقع الی بنسبه، فلما اخذ حرب الی ناحیة ارمنیة فقتله غلمانه بها.

و اسماعیل بن عبدالله بن الحسین بن عبدالله بن اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن أبی طالب علیهم السلام:

قال ابوالفرج: قتل رحمه الله فی الوقعة التی كانت بین الصفان و حسن بن زید بطبرستان، و توفی فی السجن بسر من رآی.

و أیضا فی «مقاتل الطالبین»: و توفی فی السجن بسر من رآی محمد بن الحسین بن محمد بن عبدالرحمن بن القاسم بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السلام، و كان قدم من مصرفی ایام المعتز، فبقی لهذا الوقت ثم مات.

و اما جعفر بن امام علی نقی علیه السلام: مشهور به جعفر كذاب است، صاحب كتاب «مظاهر الأنوار» گوید:

حضرت رسول و سائر ائمه علیهم السلام از حال جعفر خبر داده بودند كه او منكر امامت خاتم الأئمة محمد مهدی علیه السلام گردید و معارضات با وی نمود، چنانچه حضرت سجاد علیه السلام



[ صفحه 843]



خبر داد كه گویا می بینم جعفر كذاب را كه سلطان ظالم و جائر ا هل خود را تحریص می كند بر تفتیش امر ولی خدا كه غایب شده، و آخرالأمر چنین شد كه فرموده بودند.

«و كانت وفاة جعفر المشهور بالكذاب فی سنة احدی و سبعین و مأتین».

و فی كتاب «عمدة الطالب»: و یدعی باكرین، فان لجعفر اولد مأة و عشرین ولدا، و یقال لولده الرضیون، و قد انتشر عقب جعفر بن الهادی هذا، و أكثر عقبة انتشر من ستة و هم: اسماعیل، و طاهر، و یحیی، و هارون، و علی، و ادریس، و قد ملئت ذریتهم البقاع الاسلامیة فی بلاد العرب و العجم، و منه بنو فلیسته فی المدینة المنورة، و منهم ببادیة المدینة فخذ یقال لهم الجواشنة، و منهم بنو كعب بالغری، و منهم یحیی الصوفی فی نسابة مصر، و منهم ببادیة الشام قوم یقال لهم آل بری قبیلة نمت و كثرت، و منهم السید احمد البدوی [5] ینتهی نسبه الی محمد بن جعفر بن الهادی علیه السلام، و منهم آل قریش فی بادیة الحجاز، و منهم السید ابراهیم الدسوقی ینتهی نسبه الی عبدالخالق بن جعفر الأمام علی النقی علیه السلام.


[1] هود: 45.

[2] هود: 46.

[3] المؤمنون: 101.

[4] نديم و هم نشين.

[5] سيد احمد بدوي داراي مشهورترين مقام و بارگاه در مصر (بعد از رأس الحسين و حضرت زينب و نفيسه) مي باشد، و يكي از زيارتگاههاي آنجا شمرده مي شود و ساليانه هزارها مصري به زيارت قبر او مي روند.